به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی "
نفت ما"،در یک جامعه پویا و تحولپذیر، نه تنها هیچ مدیری از نقد مصون نیست بلکه اگر رسانهای بر اساس مصلحتسنجی و مناسبات از تحلیل و نقد رویکردها، انتصابات یا عملکرد مدیری طفره برود، در واقع در انجام وظیفه خویش کوتاهی کرده و شایسته سرزنش است. اما این موضوع به معنای این نیست که هر نقدی کاملا منطقی و مبتنی بر اصول حرفهای صورت میگیرد. همان طور که هر مدیر و مسئولی باید با محک نقد و تحلیل سنجیده شود، هر نقد و مطلب رسانهای، خودش هم قابلیت نقد دارد و باید سنجید که آیا بر اساس معیارهای مشخص نوشته شده یا این که فاقد معیار است و ناشیانه صورت گرفته است.
بر این اساس است که گاهی وظیفه مطبوعاتی نه فقط در گزارش و تحلیل مجموعه مدیران و مسئولان است، بلکه بررسی اخبار و نوشتههای رسانههای دیگر را هم در برمیگیرد. مثلا وقتی رسانهای در روزگاری که همه بر جوانگرایی در مدیریت اجماع دارند، یک انتصاب را صرفا بر مبنای این که مدیر انتخاب شده «دهه هفتادی» است زیر سوال میبرد، سکوت اصلا جایز نیست!
هم سابقه مدیران موفق در ایران و هم اصول مدیریت نوین در دنیا، انتصاب مدیران زیر سی سال را اقدامی حیاتی، موثر و لازم میداند. در ایران، نه فقط بعد از انقلاب مدیرانی با این سن و سال عهدهدار وظایف مهم شدند، بلکه در جنگ نیز بار اصلی هدایت و فرماندهی بر عهده افرادی بود که جوان بودند. در طول سالهای اخیر هرگاه قرار بر سنجش انتصابات دولتی بوده است یکی از معیارهای ارزشگذاری انتصاب جوانان بوده است و تقریبا هیچ کس نیست که از اهمیت این موضوع دم نزند.
با این وصف عجیب است که رسانهای بنویسد که «مدیریت نیروگاههای برق صبا به مدیر متولد دهه هفتادی واگذار شد!» و از این موضوع با عنوان «انتصابات عجیب و غریب «عبوری» (مدیرعامل هلدینگ اهداف) نام ببرد و بپرسد آیا «پاک نژاد» (وزیر نفت) در جریان انتصابات است؟!
اما آنچه عجیب و غریب است این نحوه انتقاد است! انگار نه انگار که جوانان دهه هفتادی حالا در دهه چهارم زندگی خود هستند و اگر از میان آنها کسی دارای شایستگی مدیریتی باشد، حالا وقت استفاده از اوست. البته میتوان این انتصاب را بر اساس معیارهای مدیریتی نقد کرد و مثلا از تحصیلات، توان و تجربه مدیر منصوب شده پرسید یا گفت، اما صرفا گیر دادن به دهه هفتادی بودن کسی بیشتر به بهانهجویی شبیه است تا نقد! گویی «دهه هفتادی» بودن جرمی غیرقابل بخشش است و باید وزیر نفت را آگاه کرد که جلوی این انتصاب «عجیب و غریب»! را بگیرد و نگذارد یکی از آن مجرمان خطرناک در صنعت ایران مدیر شود!
این نکته وقتی بیشتر نامطبوع میشود که بدانیم طبق روال انتصاب مدیرانی در این سطح حتما با هماهنگی و موافقت و حتی گاه با پیشنهاد وزیر صورت میگیرد. میتوان با اطمینان گفت که مهدی عبوری مدیرعامل هلدینگ اهداف بر اساس همین روال منطقی، برای تغییر مدیریت نیروگاههای برق صبا از نظرات وزیر نفت استفاده کرده است، آن هم در روزگاری که اهمیت چنین نیروگاههایی در شرایط فعلی کشور چند برابر شده است و اصولا نمیتوان و نباید جز این عمل کرد.
در این میان، شاید کسی بگوید که برخی نقدها بر اساس نیتهایی غیررسانهای مطرح میشود، اما چنین احتمالاتی را نباید در نظر گرفت. نیتخوانی وظیفه ما نیست و فرض را بر صحت نقد مزبور میگذاریم. شاید در گذر زمان بتوان با دست پر و بر اساس معیارهای عملکردی این انتصاب را نقد بهتری کرد و به این نتیجه رسید که چنین انتصابی مفید یا زیانبار بوده است، چنین نقدی اعتباری بسیار دارد اما با نقدی که صرفا بر مبنا و معیار تاریخ تولد مدیر منصب نوشته شده، تفاوتی 180 درجهای دارد.