همین چند وقت اخیر موجی از آزمونهای استخدامی توسط شرکتهای وابسته به وزارت نفت پتروشیمیها و سایر نهادهای دولتی و نیمهدولتی منتشر شده است. آگهیهایی با وعده استخدام رسمی امنیت شغلی و حقوق ثابت، که در نگاه اول شاید کورسویی از امید را در دل جوانان جویای کار روشن کند. اما واقعیت اقتصادی و اجتماعی کشور چیز دیگری است؛ چیزی که پشت این ظاهر فریبنده پنهان شده است.
با نگاهی دقیقتر به وضعیت مالی کشور، بهویژه بودجه عمومی و ترازنامه شرکتهای دولتی، مشخص میشود بسیاری از این نهادها با کسری بودجههای سنگین، بدهیهای انباشته و منابع مالی غیرقابل اتکا مواجهاند. این یعنی حتی اگر نیرویی از طریق آزمون جذب شود، هیچ تضمینی برای پرداخت منظم حقوق تأمین رفاه شغلی یا استمرار استخدام وجود ندارد. در چنین شرایطی، استخدامهای جدید بیشتر جنبه تبلیغاتی، نمایشی یا حتی آرامسازی روانی جامعه را دارند تا اینکه واقعاً با هدف توسعه یا رفع معضل بیکاری انجام شده باشند.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این آزمونها بخشی از یک فرآیند «امیدنمایی» هستند القای فرصتهای غیرواقعی به نسلی که در دل بحران بیکاری، رکود اقتصادی و عدم امنیت روانی زندگی میکند. جوانی که سالها درس خوانده و به دنبال شغل پایدار بوده، با دیدن عنوانهایی چون "استخدام رسمی در شرکت نفت" ناخواسته دچار توهم فرصت میشود. اما تکرار این چرخه آزمون، انتظار، بینتیجگی و سرخوردگی، در نهایت منجر به فرسودگی روانی، ناامیدی و از بین رفتن انگیزههای فردی و اجتماعی خواهد شد.
واقعیت این است که اقتصاد ایران در مسیری رو به سقوط حرکت میکند. تورم بیسابقه، بیکاری گسترده، فرار نخبگان، تعطیلی بنگاههای کوچک و متوسط، و کاهش شدید سرمایهگذاری داخلی و خارجی، همگی نشانههایی از یک ساختار معیوب اقتصادیاند که توان جذب نیروی جدید را ندارد، حتی اگر آزمون برگزار شود و حتی اگر افراد با موفقیت در آن پذیرفته شوند.
در این شرایط، وابسته ماندن به ساختارهای فرسوده و آزمونهای بیپشتوانه، نوعی اتلاف وقت و انرژی روانی است. آنچه میتواند نجاتبخش باشد، فاصلهگرفتن از امیدهای واهی و حرکت بهسوی استقلال اقتصادی، مهارتآموزی تفکر کارآفرینانه و سازگاری با واقعیتهای جدید جهانی است. در دنیایی که دولتها هر روز کوچکتر و چابکتر میشوند، جوان امروز نباید منتظر نجات از سمت نهادهایی باشد که خودشان در حال فروپاشیاند.
نه امید بیپایه، نه یأس مطلق آنچه در این روزگار بحرانی نیاز است، واقعگرایی سازنده، تفکر مستقل، و بازتعریف مسیرهای موفقیت شخصی است.
مشاور حقوقی و پژوهشگر اختصاصی نفت ما
با نگاهی دقیقتر به وضعیت مالی کشور، بهویژه بودجه عمومی و ترازنامه شرکتهای دولتی، مشخص میشود بسیاری از این نهادها با کسری بودجههای سنگین، بدهیهای انباشته و منابع مالی غیرقابل اتکا مواجهاند. این یعنی حتی اگر نیرویی از طریق آزمون جذب شود، هیچ تضمینی برای پرداخت منظم حقوق تأمین رفاه شغلی یا استمرار استخدام وجود ندارد. در چنین شرایطی، استخدامهای جدید بیشتر جنبه تبلیغاتی، نمایشی یا حتی آرامسازی روانی جامعه را دارند تا اینکه واقعاً با هدف توسعه یا رفع معضل بیکاری انجام شده باشند.
از منظر روانشناسی اجتماعی، این آزمونها بخشی از یک فرآیند «امیدنمایی» هستند القای فرصتهای غیرواقعی به نسلی که در دل بحران بیکاری، رکود اقتصادی و عدم امنیت روانی زندگی میکند. جوانی که سالها درس خوانده و به دنبال شغل پایدار بوده، با دیدن عنوانهایی چون "استخدام رسمی در شرکت نفت" ناخواسته دچار توهم فرصت میشود. اما تکرار این چرخه آزمون، انتظار، بینتیجگی و سرخوردگی، در نهایت منجر به فرسودگی روانی، ناامیدی و از بین رفتن انگیزههای فردی و اجتماعی خواهد شد.
واقعیت این است که اقتصاد ایران در مسیری رو به سقوط حرکت میکند. تورم بیسابقه، بیکاری گسترده، فرار نخبگان، تعطیلی بنگاههای کوچک و متوسط، و کاهش شدید سرمایهگذاری داخلی و خارجی، همگی نشانههایی از یک ساختار معیوب اقتصادیاند که توان جذب نیروی جدید را ندارد، حتی اگر آزمون برگزار شود و حتی اگر افراد با موفقیت در آن پذیرفته شوند.
در این شرایط، وابسته ماندن به ساختارهای فرسوده و آزمونهای بیپشتوانه، نوعی اتلاف وقت و انرژی روانی است. آنچه میتواند نجاتبخش باشد، فاصلهگرفتن از امیدهای واهی و حرکت بهسوی استقلال اقتصادی، مهارتآموزی تفکر کارآفرینانه و سازگاری با واقعیتهای جدید جهانی است. در دنیایی که دولتها هر روز کوچکتر و چابکتر میشوند، جوان امروز نباید منتظر نجات از سمت نهادهایی باشد که خودشان در حال فروپاشیاند.
نه امید بیپایه، نه یأس مطلق آنچه در این روزگار بحرانی نیاز است، واقعگرایی سازنده، تفکر مستقل، و بازتعریف مسیرهای موفقیت شخصی است.
مشاور حقوقی و پژوهشگر اختصاصی نفت ما