نفحات نفت؛ جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی کتابی نوشته رضا امیرخانی است که نشر افق آن را در سال ۱۳۸۹ منتشر کرده است. این کتاب به مسئلهی نفت و تاثیر آن بر اقتصاد، سیاست و فرهنگ مردم ایران میپردازد.
اميرخانی زادهٔ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۲ در تهران، که نخستین کتاب داستانی خود را در سال ۱۳۷۴ با نام ارمیا منتشر کرد، ۱۵ سال بعد در کتاب نفحات نفت با زبانی طنزآمیز و نگاهی انتقادی، رابطه اقتصاد مبتنی بر نفت و مدیریت دولتی متکی به درآمد نفت را بررسی میکند. نویسنده با شرح برخی از دردسرهای نفت و مدیریت دولتی آن مثل بیکاری، کاهش رونق بازار داخلی و قاچاق برای مخاطب درد و دل میکند. امیرخانی با ذکر مثالهای مختلف مثل وضعیت خودروسازی در ایران، دانشگاههای نفتی، ادبیات و سینما و هنر نفتی، ورزش نفتی، احزاب سیاسی نفتی، مدیران نفتی و در یك كلام دولت نفتی از تاثیر مخرب وابستگی به نفت سخن میگوید.
این کتاب از جمله کتابهایی است که به موضوع نفت، نگرشی انتقادی دارد و با وجود آنکه تفکرات نویسنده آن نزدیک به طیف اصولگراست، کتاب توسط آن طیف با استقبال همراه نبود و انتقاداتی در پی داشت. او پس از همراهی رهبر انقلاب در سفر به سیستان و بلوچستان، خاطرات آن سفر را در قالب کتاب داستان سیستان را در سال ۱۳۸۲ منتشر کرد. این کتاب اثر شایستهٔ تقدیر دهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش ویژه شناخته شد.
امیرخانی در پایان کتاب، مینویسد: «خانوادهای هست مفلوک. کار پدر بدانجا کشیده است که مجبور است طلای مادر بفروشد تا نان سفرهٔ فرزندان فراهم آورد و البته بیش از آن را نیز خرج خود کند.... به پدر چه خواهید گفت؟ بیکار؟ مفلس؟ معتاد؟ هر چه خواستید بگویید اما بدانید از چنین مردی بایستی ناامید بود. اگر کسی به فکر نجات چنین خانوادهای باشد، تنها به فرزندان جوان امید خواهد بست...مادر یعنی وطن. طلا یعنی نفت. پدر یعنی دولت... این ملک پدرانی داشته است که برای حکومت، نه طلای مادر که خود مادر را نیز فروختهاند! در چنین خانوادهای تنها مایهٔ نجات، همت فرزندان است... از پدر کاری بر نمیآید.»
