آلودگی هوا با همه ضررها، اشکالات و بدبختیهایی که میآورد خوبیهایی هم دارد! خیلی وقتها همین آلودگی است که کمک میکند تا بدانیم و بفهمیم که تصور این که یک نفر تا آخر عمر از یک وضعیت جسمی و ویژگی بدنی برخوردار نیست و نباید از انسانها توقع داشت که همواره در یک سطح از فعالیت قرار داشته باشند. مثلا در دستورالعملهایی که در زمان افزایش آلودگی هوا منتشر میشود تاکید میشود که فعالیت و تردد کودکان و افراد سالخورده کنترل شود و این افراد جزو گروههای حساسی هستند که نباید در معرض آلودگی قرار بگیرند.
حالا همین آگاهی را میتوان ضربدر صد یا هزار کرد و هشدار داد که افرادی که از فعالیت در هوای آلوده منع میشوند را نمیتوان در کارهای اجرایی پراسترس و نیازمند فعالیت بالا به کار گرفت، چه برسد به این که مسئولیت و مدیریت مجموعههای بزرگ اقتصادی و صنعتی را به آنها داد و در روزگار سالخوردگی از آنها توقعهای عجیب و غریب داشت!
البته در بیشتر کشورها برای فهم این موضوعات نیازی به آلودگی هوا نیست! آنها این قبیل مسائل را بر اساس مبانی علم مدیریت میدانند و همیشه مدنظر دارند و اصولا و قانونا نمیتوانند فردی را در دهههای هفتم و هشتم زندگی به مسئولیتهای سنگین مشغول کنند، ولی برای ما که نه مدیریتمان علمی است و نه مبنای مشخصی دارد، نیاز به آلودگی است که این واقعیت روشن را برایمان روشنتر کند و به زور در چشم برخی مسئولان کند که از جان تعدادی بازنشسته هفتاد – هشتاد ساله چه میخواهید که بعد از یک عمر تلاش و فعالیت، دوباره آنها را برای مدیرعاملی بزرگترین مجموعههای اقتصادی کشور دعوت میکنید و وقتی را که باید به استراحت و آرامش بگذرانند به استرس و سختی اختصاص بدهند و در نهایت هم نتیجهای که گرفته میشود باعث شرمندگی میشود! از این افراد باید با عزت در اتاقهای فکر و مشاوره و انتقال تجربه استفاده کرد تا سربلندیشان حفظ شود و روزی را نبینند که مثلا سازمان بازرسی حکم بزند که باید پنج روزه از کار برکنار شوند و...!
حالا این وسط شاید یک نفر بپرسد: اگر مسئولان بالادستی این چیزها را بلد نیستند یا نمیدانند و بر اساس هر صلاحدیدی فکر میکنند که باید یک بازنشسته را مدیرعامل صندوقی یا شرکتی کنند که سرنوشت صدها هزار خانوار به آن وابسته است، چرا خود آن بازنشسته محترم چنین مسئولیتی را قبول میکند؟ سوال خوبی است! برای پاسخ دادن به این سوال باز هم باید به همان موضوع آلودگی هوا برگردیم: متاسفانه علیرغم هشدارهای بسیاری که درباره عدم ترددد گروههای حساس داده میشود، معدودی افراد هستند که هیچ توجهی به این هشدارها نشان نمیدهند. سالخوردگانی که ذرات ریز معلق در هوا را شوخی میگیرند و همچنان در هوای آلوده میروند و میآیند و گاهی زندگی خود را سر این کار میگذارند؛ گویی دلشان برای خیابانهای آلوده تنگ میشود و... شبیه به این عزیزان در میان مسئولان و مدیران بازنشسته هم هستند که اصولا هیچ توجهی به اصول مدیریت و قوانین ندارند و انگار نمیتوانند از میز و صندلی مدیریت فاصله بگیرند. دلشان برای رئیس بودن و عضو هیات مدیره بودن غنج میزند و نمیتوانند هیچ پیشنهادی را رد کنند.
باز صد رحمت به سالخوردگانی که دلشان برای خیابان تنگ میشود. آنها نهایتا با زندگی خود بازی میکنند ولی این سالخوردگانی که دلشان برای میز ریاست تنگ میشود چه زندگیهایی را که به بازی نمیگیرند و چه درد و رنجی که برای دیگران رقم نمیزنند! واقعا که تردد در مدیریت برای سالخوردگان بسیار بسیار زیانبارتر از تردد در هوای آلوده است؛ ولی این موضوع ساده و بدیهی را خیلیها نمیخواهند که بفهمند.
حالا همین آگاهی را میتوان ضربدر صد یا هزار کرد و هشدار داد که افرادی که از فعالیت در هوای آلوده منع میشوند را نمیتوان در کارهای اجرایی پراسترس و نیازمند فعالیت بالا به کار گرفت، چه برسد به این که مسئولیت و مدیریت مجموعههای بزرگ اقتصادی و صنعتی را به آنها داد و در روزگار سالخوردگی از آنها توقعهای عجیب و غریب داشت!
البته در بیشتر کشورها برای فهم این موضوعات نیازی به آلودگی هوا نیست! آنها این قبیل مسائل را بر اساس مبانی علم مدیریت میدانند و همیشه مدنظر دارند و اصولا و قانونا نمیتوانند فردی را در دهههای هفتم و هشتم زندگی به مسئولیتهای سنگین مشغول کنند، ولی برای ما که نه مدیریتمان علمی است و نه مبنای مشخصی دارد، نیاز به آلودگی است که این واقعیت روشن را برایمان روشنتر کند و به زور در چشم برخی مسئولان کند که از جان تعدادی بازنشسته هفتاد – هشتاد ساله چه میخواهید که بعد از یک عمر تلاش و فعالیت، دوباره آنها را برای مدیرعاملی بزرگترین مجموعههای اقتصادی کشور دعوت میکنید و وقتی را که باید به استراحت و آرامش بگذرانند به استرس و سختی اختصاص بدهند و در نهایت هم نتیجهای که گرفته میشود باعث شرمندگی میشود! از این افراد باید با عزت در اتاقهای فکر و مشاوره و انتقال تجربه استفاده کرد تا سربلندیشان حفظ شود و روزی را نبینند که مثلا سازمان بازرسی حکم بزند که باید پنج روزه از کار برکنار شوند و...!
حالا این وسط شاید یک نفر بپرسد: اگر مسئولان بالادستی این چیزها را بلد نیستند یا نمیدانند و بر اساس هر صلاحدیدی فکر میکنند که باید یک بازنشسته را مدیرعامل صندوقی یا شرکتی کنند که سرنوشت صدها هزار خانوار به آن وابسته است، چرا خود آن بازنشسته محترم چنین مسئولیتی را قبول میکند؟ سوال خوبی است! برای پاسخ دادن به این سوال باز هم باید به همان موضوع آلودگی هوا برگردیم: متاسفانه علیرغم هشدارهای بسیاری که درباره عدم ترددد گروههای حساس داده میشود، معدودی افراد هستند که هیچ توجهی به این هشدارها نشان نمیدهند. سالخوردگانی که ذرات ریز معلق در هوا را شوخی میگیرند و همچنان در هوای آلوده میروند و میآیند و گاهی زندگی خود را سر این کار میگذارند؛ گویی دلشان برای خیابانهای آلوده تنگ میشود و... شبیه به این عزیزان در میان مسئولان و مدیران بازنشسته هم هستند که اصولا هیچ توجهی به اصول مدیریت و قوانین ندارند و انگار نمیتوانند از میز و صندلی مدیریت فاصله بگیرند. دلشان برای رئیس بودن و عضو هیات مدیره بودن غنج میزند و نمیتوانند هیچ پیشنهادی را رد کنند.
باز صد رحمت به سالخوردگانی که دلشان برای خیابان تنگ میشود. آنها نهایتا با زندگی خود بازی میکنند ولی این سالخوردگانی که دلشان برای میز ریاست تنگ میشود چه زندگیهایی را که به بازی نمیگیرند و چه درد و رنجی که برای دیگران رقم نمیزنند! واقعا که تردد در مدیریت برای سالخوردگان بسیار بسیار زیانبارتر از تردد در هوای آلوده است؛ ولی این موضوع ساده و بدیهی را خیلیها نمیخواهند که بفهمند.




