مدیریت، معانی و مفاهیم متعددی دارد. اما در تعریفی کلی و نسبتاً جامع میتوان گفت مدیریت به معنای کنترل و بهکارگیری بهینۀ افراد، منابع، روشها، برنامهها و استراتژیهایی در راستای کسب اهداف عالی در یک سازمان، نهاد یا مجموعه است. مجموعه این مدیریتها در قالب سازمانها و وزارتخانهها و ... مدیریت کلان کشور را تشکیل میدهند. اما در کشور ما لااقل در حوزه ناترازیهای انرژی، مدیریت چنین معنایی ندارد. مدیریت در این حوزه خلاصه میشود به انتقاد کردن، چشمانتظاری برای نعمتهای خدا و تکرار این سخن در دل که «از این ستون به آن ستون فرج است» تا دوره مدیریت یک فرد به پایان برسد و دوران مدیریت فردی دیگر آغاز شود؛ حالا فرقی ندارد در سطح رئیسجمهور باشد یا وزیر یا رئیس و مدیر! به خاطر همین، همه چیز را به گذر زمان موکول میکنند و بعدیها هم مشکلات را گردن قبلیها میاندازند!
کار مهم دیگر مسئولان ما دعاست. مثلاً در زمستانهای چند سال قبل دعا میکردند زمستان خیلی سختی نیاید که با کمبود گاز برای گرمایش مواجه شوند. از پارسال، دیگر کار از دعا برای نیامدن زمستان خیلی سخت گذشته و دوست دارند هوای زمستان هم بهاری باشد تا نهتنها خانهها، بلکه نیروگاهها هم با کمبود گاز مواجه نشوند و به مازوت سوزی روی نیاورند که هوا آلوده شود! نمونههای دیگری هم هست. مسئولان محترم در تابستان دعا میکنند هوا کمتر گرم شود تا مصرف برق کمتر شود. در طول سال دعا میکنند اندکی بیشتر باران و برف ببارد تا گرفتار خشکسالی نشوند. در روزهای آلوده، دعا میکنند باد بوزد تا آلودگی کم شود. شاید هم در خلوتشان هر موقع مصرف بنزین زیاد میشود دعا میکنند کرونای دیگری بیاید تا شهرها قرنطینه شوند و مصرف بنزین کم شود!
برگردیم به اول مطلب: مدیریت یعنی چه؟! مدیریت یعنی دعا کردن و حواله دادن مشکلات به آینده و از این ستون به آن ستون فرج است؟! اگر قرار بود برای رفع هر ناترازی، دعا کنیم، دیگر چه حاجتی به مدیر و مسئول داشتیم؟ مدیریت آن است که در کشوری بدون رودخانه و با اندکی بارندگی سالانه مشکل آب و برق نداشته باشیم. مدیریت آن است که با کشوری بدون ذخایر نفت و گاز، مشکل کمبود انرژی برای گرمایش و کمبود بنزین و گازوئیل و ... نداشته باشیم. مدیریت یعنی اینکه مشکلات را حل کنیم، نه اینکه خودمان منتقد اول باشیم!
کار مهم دیگر مسئولان ما دعاست. مثلاً در زمستانهای چند سال قبل دعا میکردند زمستان خیلی سختی نیاید که با کمبود گاز برای گرمایش مواجه شوند. از پارسال، دیگر کار از دعا برای نیامدن زمستان خیلی سخت گذشته و دوست دارند هوای زمستان هم بهاری باشد تا نهتنها خانهها، بلکه نیروگاهها هم با کمبود گاز مواجه نشوند و به مازوت سوزی روی نیاورند که هوا آلوده شود! نمونههای دیگری هم هست. مسئولان محترم در تابستان دعا میکنند هوا کمتر گرم شود تا مصرف برق کمتر شود. در طول سال دعا میکنند اندکی بیشتر باران و برف ببارد تا گرفتار خشکسالی نشوند. در روزهای آلوده، دعا میکنند باد بوزد تا آلودگی کم شود. شاید هم در خلوتشان هر موقع مصرف بنزین زیاد میشود دعا میکنند کرونای دیگری بیاید تا شهرها قرنطینه شوند و مصرف بنزین کم شود!
برگردیم به اول مطلب: مدیریت یعنی چه؟! مدیریت یعنی دعا کردن و حواله دادن مشکلات به آینده و از این ستون به آن ستون فرج است؟! اگر قرار بود برای رفع هر ناترازی، دعا کنیم، دیگر چه حاجتی به مدیر و مسئول داشتیم؟ مدیریت آن است که در کشوری بدون رودخانه و با اندکی بارندگی سالانه مشکل آب و برق نداشته باشیم. مدیریت آن است که با کشوری بدون ذخایر نفت و گاز، مشکل کمبود انرژی برای گرمایش و کمبود بنزین و گازوئیل و ... نداشته باشیم. مدیریت یعنی اینکه مشکلات را حل کنیم، نه اینکه خودمان منتقد اول باشیم!




