در تقابل یک ابربدهکار نفتی و یک تندروی سیاسی، کدام راست میگویند؟!
بابک زنجانی – امیرحسین ثابتی؛ بازیگران دوران عدم شفافیت و صداقت
مهدی قدیری/نفت ما
اشتراک گذاری :
با این همه، گذشته این دو نفر در تقابل امروزشان چندان اهمیت ندارد، بلکه آنچه مهم است این است که دو طرف حرفهایی میزنند که ادعای هر طرف که درست باشد، به معنی یک «فاجعه» در کشور است.
چند روزی است که داستان «رفع فیلتر تلگرام» زمینهای شده تا امیرحسین ثابتی از نزدیکان سعید جلیلی و نماینده مجلس با بابک زنجانی بدهکار بزرگ نفتی و محکوم به اعدام سابق در فضای مجازی به شکلی نامحترمانه و با عباراتی زننده با هم درگیر شوند. این درگیری بیشک بخشی از تقابل نیروهایی است که روزگاری همه در یک سوی میدان بودند و حالا به جان هم افتادهاند: زمانی بابک زنجانی خود را بسیجی اقتصادی میدانست و همان وقت هم به امیرحسین ثابتی تازه پر و بال و آنتن داده بودند تا هر طور که میداند به خدمت دیگراندیشان و منتقدان برسد!
با این همه، گذشته این دو نفر در تقابل امروزشان چندان اهمیت ندارد، بلکه آنچه مهم است این است که دو طرف حرفهایی میزنند که ادعای هر طرف که درست باشد، به معنی یک «فاجعه» در کشور است. در واقع در دعوای این دو نفر سه حالت مفروض است: اول این که ثابتی درست بگوید و زنجانی نادرست، دوم این که ثابتی نادرست بگوید و زنجانی درست، و سوم این که هر دو نادرست بگویند و اصولا حق و حقیقت جایی در دعوای این دو نداشته باشد. بیایید بررسی کنیم که هر کدام از این فرضیات به چه نتیجهای میرسد:
ابتدا مروری بر کل ماجرا داشته باشیم: ماجرا از آنجا آغاز شد که ثابتی در تذکری در صحن علنی مجلس مدعی شد که در متن توافق ایران با تلگرام قید شده که شرکت «نیکا پی» مرجع انحصاری تبادلات مالی این نرم افزار در ایران باشد که این شرکت مال بابک زنجانی است! وی در ادامه افزود: «بابک زنجانی مصداق استکبار داخلی و قارون است و اگر با امریکا به عنوان استکبار خارجی و فرعون مبارزه میکنیم، باید این مبارزه با عوامل داخلی اش ادامه داشته باشد. از دستگاه های امنیتی و قوه قضاییه تعجب میکنم که چرا باز هم فرصت دوماهه به زنجانی برای پرداخت بدهی هایش داده اند؟ این ماجرا را جمع کنید.»
این سخنان ثابتی با واکنش تند بابک زنجانی روبرو شد که با «کودک نماینده» خواندن ثابتی در توئیتر نوشت که اگر نتواند ادعایش را ثابت کند، او را «پشت و رو» میکند تا درس عبرتی برای همه نفوذیهای کشور باشد.
این سخنان با پاسخ تندتر ثابتی روبرو شد که بابک زنجانی را «دزد» خواند و نوشت: «با این لات بازی ها نه پرونده های بخور بخور و فسادت فراموش میشود و نه میتوانی جنس های بنجل و رمز ارزهای قلابی ات را به جای بدهی به بیت المال قالب کنی.»
این توهینهای پینگپنگی احتمالا بازهم ادامه خواهد داشت، اما تا همین جای کار هم برای این که وضعیت بحرانی کشور را نشان دهد کافی است. حالا بیایید فرض اول را در نظر بگیریم که ثابتی درست میگوید. اولین سوال در این حالت این است که واقعا چه مافیایی در کشور همه کاره است که میتواند بابک زنجانی را با توصیفاتی که ثابتی کرده «دزد بزرگ که تک تک سلولهای بدنش با رانت ارز دولتی و پول های حرام رشد کرده» از زیر طناب دار نجات دهد و دوباره چنان دست و بال او را باز بگذارد که نه تنها در عموم معاملات کلان کشور سعی در نقش آفرینی داشته باشد، که حتی نماینده مجلس را هم به جرم بیان مطلبی میتواند تهدید کند؟! آیا فاجعهای بالاتر از این برای حاکمیت کشور ممکن است؟!
اما فرض «صداقت ثابتی» اما و اگرهای فراوان دارد. او در برهههای مختلف نشان داده که دنبال منافع جناحی است و چنین کسی را نمیتوان چندان صادق دانست. اتفاقا در موضوع بابک زنجانی هم او در زمان دولت رئیسی ادعایی کرده که با توجه به حرفهای امروزش عدم صداقت او را میرساند. در همین چند روزه در فضای مجازی نوشتهای بازنشر شده که منسوب به ثابتی است و در 2 اسفند 1402 ادعا کرده که دولت رئیسی و قوه قضائیه توانستهاند تا آخرین رقم بدهیهای بابک زنجانی را به دلار پس بگیرند و وارد کشور کنند. (باید منتظر تائید یا تکذیب این موضوع از سوی ثابتی بود. این مطلب در کانال تلگرامی ثابتی وجود ندارد).
اما فرض «صداقت بابک زنجانی» هم به آسانی ممکن نیست. پرونده قضایی او و کاری که او با پول نفت کشور کرد، جایی برای این فرض باقی نمیگذارد. حتی اگر این فرض را هم داشته باشیم بازهم فاجعه است: این که چطور یک نماینده مجلس میتواند به این راحتی کسی را «دزد بزرگ که تک تک سلولهای بدنش با رانت ارز دولتی و پول های حرام رشد کرده» خطاب کند.
اما فرض سوم – که به نظر منطقیتر از دو فرض قبل میرسد این است که در هیچ یک از این افراد صداقتی وجود ندارد؛ یک طرف یک عنصر جناحی تندرو وجود دارد و یک طرف یک ابربدهکار محکوم شده به اعدام. در این وضع فاجعه به توان دو رسیده است! کشور گرفتار در دعوای دو طرفی است که یک طرف، طرف دوم را دزد بزرگ میداند و طرف دوم اولی را به پشت ورو کردن تهدید میکند.
هر دوی اینها هم در این اوضاع و احوال مبسوطالید هستند، یکی در اقتصاد و دیگری در سیاست! این وضع همچنین نشان میدهد که چه فضای مبهم و غیرشفافی در مملکت وجود دارد؛ هر ادعایی را میتوان کرد و البته کسی نمیداند پشت پرده چه خبر است. همه چیز غیرشفاف است و در پس پردههای ضخیم اتفاق میافتد. و صداقت، کالایی نایاب شده که گویا دیگر در سیاست و اقتصاد ایران اثری از آن بر جای نمانده است.در این وضع بازیگران اصلی و همه کاره این صحنهها باید امیرحسین ثابتی و بابک زنجانی باشند.