در مورد مداخله روشن آمریکا و بریتانیا در انجام کودتای ۲۸ مرداد باید گفت که این امر باعث شد که حتی محمدرضا شاه پهلوی نیز دیگر نتواند کامل به آمریکا و بریتانیا اعتماد کند. جامعه امروز ایران هنوز نتوانسته است نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد را فراموش کند و در عرصه سیاسی نیز حکومت ایران اعتمادی به آمریکا ندارد.
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ،روز 28 مرداد یادآور کودتای ننگین و سیاهی است که شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت را در کام ملت ایران تلخ کرد. کودتای 28 مرداد بوسیله «سرویس سری اطلاعات انگلیسSIS» و «آژانس مرکزی اطلاعات آمریکاCIA» با نام عملیات آژاکس Ajax Operation و و با همراهی ارتش شاهنشاهی ایران، بر ضدّ دولت محمد مصدق با هدف تضمین منافع نفتی غرب، طراحی و اجرا شد. این کودتا که به برکناری «محمد مصدق» نخستوزیر وقت انجامید، سلطنت پهلوی را تا سال 1979 (1357) و زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیمه کرد.
سه سال پیش، در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آرشیو امنیت ملی آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادنِ نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت سیاست خارجی آمریکا به شمار آورد. آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا سال 2013 (1392) به طراحی و حمایت مالی از این کودتا اذعان کرد. این در حالی است که انگلیس تاکنون به این امر اعتراف نکرده است. بر اساس اسناد، مصدق برای محدود کردن اختیارات شاه، خواهان برگزاری همهپرسی میشود. مصدق برای نیل به این هدف حتی سعی میکند به حزب کمونیستی توده نزدیک شود. در روز 28 مرداد 1328 دکتر مصدق به رغم درخواست اطرافیانش مبنی بر اعلام رادیوئی آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور از این کار خودداری کرد. سرانجام ساعت 5/3 بعد از ظهر روز 28 مرداد سرلشگر زاهدی سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخست وزیری از رادیوی تهران اعلام کرد. سرانجام اینکه کودتای موفقیت آمیز ایران، آمریکا را تشویق کرد تا در آینده نیز چند دولت نامطلوب دیگر را با شیوههای مشابه آنچه که در ایران انجام داد در سرتاسر جهان بر سر کار بیاورد و عوامل دست نشانده خود را به کار بگمارد. این طرح در سال 1954 در گواتمالا، در کنگو، پرنس سی هانوک در کامبوج، سالوادور آلنده در شیلی و چند کشور دیگر آمریکای لاتین و آفریقا، از طریق کودتاهای نظامی سرنگون شدند و مهرههای واشینگتن جایگزین آنها شدند و تا به امروز که جنگهای نیابتی را شروع و به تجربه خود افزون مینماید.
در مورد علل شکست نهضت ملی دیدگاههیا متعددی بیان شده است. در مورد عوامل داخلی کودتای 28 مرداد 1332 می توان به نقش نظامیان، نقش اشرف و زنان دربار در کودتا، تحریک ایلها و عشایر، برادران رشیدیان، اراذل و اوباشف مطبوعات و رسانه ها و مخالفتهای آیت الله کاشانی اشاره کرد.
در مورد مداخله روشن آمریکا و بریتانیا در انجام کودتای 28 مرداد باید گفت که این امر باعث شد که حتی محمدرضا شاه پهلوی نیز دیگر نتواند کامل به آمریکا و بریتانیا اعتماد کند. جامعه امروز ایران هنوز نتوانسته است نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد را فراموش کند و در عرصه سیاسی نیز حکومت ایران اعتمادی به آمریکا ندارد. این بی اعتمادی و در تاریخ ماندن امروزه بخشی از هویت ایران در عرصه سیاست خارجی است. در واقع، کودتای 28 مرداد ضربه ای به روابط ایران با غرب در عرصه دولت ملت زده است که بهنظر میرسد به آسانی قابل ترمیم نباشد.
از مهمترین پیامدهای ملی شدن صنعت نفت در ایران می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ 1- شکل گیری و نهادینهشدن استراتژی عدم تعهد در سیاست خارجی ایران بود که هم اکنون نیز تداوم دارد. 2- شبیهسازی و ذهنیت تاریخی مداخله قدرتهای خارجی و حتی نهادهای بینالمللی در سیاست داخلی و خارجی ایران به عنوان مثال در مساله هستهای. 3- تقویت پیوند سیاست خارجی و داخلی نقش مردم را در مسائل مهم خارجی. تاثیر این حادثه در جریان جنگ تحمیلی و مساله هستهای ایران به وضوح مشهود است. 4- غلبه آرمانگرایی بر واقعگرایی و یا تاکید بر در پیش گرفتن یکی سیاست خاص با پرداخت هر قیمت و هزینهای میباشد. که در جریان جنگ تحمیلی و نیز مساله هستهای نمود یافت.
برخی معتقدند که کودتای ۲۸ مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه آمریکا در جلسهای با حضور شماری از ایرانیان در سخنرانی خود گفت: «در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخستوزیر مردمی ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجهند ولی آن کودتا آشکارا باعث پسرفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کرد. همچنین باراک اوباما در دیدار سه روزه از کشورهای عربستان سعودی و مصر در 5-2 ژوئن ۲۰۰۹ در سخنرانی خود در قاهره اذعان کرد که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کار آمریکا بوده است و در این رابطه گفت: این موضوع منشاء تنش بین ایالات متحد و جمهوری اسلامی ایران بوده است. ایران خودش را به قسمی در مخالفت با کشور من تعریف کردهاست، و براستی تاریخچه آشوبناکی بین وجود دارد. در میانه جنگ سرد، ایالات متحده، در براندازی دولت دموکراتیک انتخاب شده ایران، نقش بازی کرد. از زمان انقلاب اسلامی، ایران در گروگانگیری و خشونت علیه سربازان و مردم عادی ایالات متحد، نقش بازی کرده است. این تاریخچه به خوبی شناخته شده است. به جای اینکه این تاریخچه در گذشته بماند، من برای رهبران و مردم ایران این موضوع را روشن کردهام که کشور من برای جلوتر رفتن آمادهاست.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در ۲۶ اکتبر ۲۰۱۱، در دو مصاحبه اختصاصی مفصل و جداگانه با دو شبکه فارسی زبان، BBC فارسی و بخش فارسی صدای آمریکا، به گفتگوی مستقیم با مردم ایران پرداخت. خانم کلینتون، با یادآوری پوزش خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه پیشین آمریکا، از مردم ایران به خاطر نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بار دیگر از این واقعه ابراز تأسف کرد.
جک استراو، وزیر اسبق امور خارجه بریتانیا، تنها مقام رسمی بریتانیا بود که در طول این سالها با اشارهای گذرا به نقش این کشور در کودتای ۲۸ مرداد، آن را از موارد بارز مداخله بریتانیا در امور داخلی ایران خواند.
برنی سندرز، نماینده حزب دموکرات در انتخابات مقدماتی ریاستجمهوری ایالات متحده، در مناظره خود با هیلاری کلینتون (نامزد حزب دموکرات) در ۱۱ فوریه ۲۰۱۶، در اشاره به دخالتهای بیجای آمریکا در ساقط کردن دولتهای کشورهای دیگر، به دولت محمد مصدق اشاره کرد: «... ولی این مورد جدیدی نیست. این دخالت به پنجاه یا شصت سال پیش برمیگردد؛ جایی که ایالات متحده در ساقط کردن دولتها دست داشت. یکی از این موارد، ساقط کردن دولت مصدق در ۱۹۵۳ بود. هیچ فرد [آمریکایی] مصدق را نمیشناسد؛ او نخستوزیر منتخب ملت ایران بود. او به خاطر منافع ایالات متحده و بریتانیا، از قدرت به زیر کشیده شد؛ و نتیجه آن، دیکتاتور شدن شاه ایران بود؛ و سپس شما انقلاب ایرانیها را دارید و در نهایت به جایی رسیدیم که الان هستیم. نتایج غیرخواسته و غیرمترقبه...»
برنی سندرز همچنین در مصاحبه با خبرگزاری سی ان ان چنین گفت: «سرنگونی (مصدق) نخست وزیر انتخاب شده طی فرایند دموکراتیک در ایران، فاجعه بود. نکته اصلی در سخنان من این بود که آمریکا نباید به دنبال سرنگونی دولتها باشد... به عقیده من، سرنگونی (مصدق) نخست وزیر انتخاب شده طی فرایند دموکراتیک در ایران، فاجعه بود؛ بنابراین، تصور نمیکنم آمریکا به لحاظ قانونی یا اخلاقی حق داشته باشد دولتها را سرنگون کند و این تلاشها اغلب نتیجه عکس داشته و بیثباتی بسیاری را در مناطق مختلف به بار آورده است.»
سیاست چه در عرصه حیات فردی باشد و چه در عرصه حیات اجتماعی باشد و چه در عرصه سیاست در معنای عام و مملکتداری باشد، باید به مطلوب ممکن و نه فقط مطلوب مطلق قناعت کرد. متاسفانه مصدق قادر به تشخیص این مساله نبود و همین هم باعث شکست او شد. مصدق بایستی چه در ارتباط با شاه، چه در ارتباط با لایههای مذهبی، چه در ارتباط با لایههای ملی که بعداً برای او مشکل ایجاد نمودند و حتی حاضر شدند جانب آیتالله کاشانی را در این نزاع بگیرند؛ جانب احتیاط و ملاحظه را رعایت مینمود. اما متاسفانه مصدق نتوانست در این بزنگاه موفق عمل نماید و نتوانست شرایط را بهخوبی فهم نماید و نتیجه هم آن شد که بهراحتی کنار گذاشته شد و آب هم از آب تکان نخورد. بنابراین، مصدق میبایست در حفظ نیروهایش از جمله نیروهای مذهبی و ملی و دیگر نیروهایی که میتوانستند به او کمک نمایند حتی اگر شاه هم باشد، هوشیارانهتر عمل میکرد. حتی مصدق در یک مرحلهای از تاریخ متوجه شد که خوشبینی زیاده از حد ممکن است مشکلساز شود؛ از جمله در سفر خود به آمریکا. در این سفر متوجه شد که آمریکا بسیار متفاوت از آن چیزی است که او در ذهن دارد. بنابراین در برگشت از آمریکا بیش از حد تصور و بسیار خوشبینانه بر روی حمایتهای ملی و مردمی حساب باز کرد. یعنی مصدق فکر میکرد که مردم تا آخرین لحظه هزینه حمایت از او را خواهند داد. کما اینکه او نمیدانست مردم نهایتا یک سال یا دو سال با تحمل سختیها و معیشتها کنار میآیند و در نهایت در نقطهای کم خواهند آورد. آنچنان هم که دیدیم همینگونه شد و مردم مقاومت ملی شایسته و بایسته ای را در برابر برکناری او با انجام کودتای نظامی انجام ندادند. اگر بخواهیم نقطه مثبت شخصیت مصدق را برجسته نماییم میتوانیم به ویژگیهایی همانند ایستادگی، پایمردی و استواری وی در آن بزنگاه تاریخی اشاره نمود؛ اما بزرگترین ضعف دکتر مصدق در همین نقطه قوت اش نهفته است.
یرواند آبراهامیان در کتاب خود این دیدگاه رایج را که کودتا را در چارچوب جنگ سرد تحلیل میکند به چالش کشیده و در برابر آن شالوده تحلیل خود را بر پایه مناقشه امپریالیسم-ناسیونالیسم و اقتصاد توسعه یافته اقتصاد مبتنی بر صادرات مواد خام، قرار میدهد و در این راه از اسناد منتشر شده شرکت نفت بریتیش پترولیوم و وزارت خارجه انگلستان بهره میبرد. برخی از پژوهشگران غربی چون مارک گازیورسکی و استیفن کینزر و برخی از مأموران امنیتی غربی چون دونالد ویلبر (طراح نقشه براندازی) و کرمیت روزولت (طراح نقشه براندازی) و وودهاوس(طراح نقشه براندازی) درباره نقش آمریکا و انگلستان در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تأکید دارند.
جلال بهمنی/ نفت ما